دانلود رمان مهیل از صبا ترک رایگان pdf بدون سانسور
دانلود رمان مهیل از صبا ترک با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
از او متنفر بودم، از همان روزهای اول جوانه های بلوغ دخترانه ام، از نگاه همیشه مراقبش، از تذکرات فقط برای منش. از اینکه نگاهش پی من بود، اما وقتی برایم حضورش ترسناک شد که دیدم اسلحه دارد، ربطش دادم به ان خط و خطوط بریدگی های روی صورت و ان چهرهی خشن افتاب سوخته اش، با ان نگاه سرد. دیگر برایم فقط تنفرانگیز نبود، ترسناک هم بود، هرجا او حضور داشت ان مکان برای “مهیل” شده بود. ماجد مرد عجیب و مرموزی که کل سال های زندگی همیشه بود اما فقط نفرت و ترس برایم داشت و من از اینده ای که قرار بود رقم بخورد هیچ نمیدانستم…
خلاصه رمان مهیل
چند ماه بعداز مرگ مادرم، آقای مظلومی کمک کرد که پدر به پارک نزدیک خانه منتقل شود. پدرم حال خوبی نداشت. حواسش به خاطر بی خوابی ها و بیتابی ها پرت بود… اما نه آنقدر که وقتی پارک دچار مشکل در برق کشی شد و کودکی بی خبر از همه جا سراغ کابل درحال تعمیر رفته بود، نفهمد و کودک را به سرعت عقب نکشد. ولی این ته زندگی آن بچه نبود. ولی برای من شد ته دنیا وقتی حین پرت کردن کودک برق گرفته خودش به عقب پرت شده و با گردنش درست روی بتن های کنار باغچه فرود آمده بود.
می گفتند شدت پرت شدنش آنقدر بود که گردن پدرم درجا می شکند. خانه مان سیاه بود سیاه تر شد. لباس عزا درنیاورده به تنم دیگر دوخته شد. بنا به وصیت پدرم هیچ خبری از مرگ او و مادرم به خانواده هایشان داده نشد. با دوندگی آقای مظلومی و خانم دکتر حکم امین موقت را برایم گرفتند و من شدم هم خانه و هم اتاق مانیا. گاهی هم که حال و حوصله نداشتم یا فامیل های مظلومی ها می آمدند اجازه داشتم تنهایی به خانه ٔ خودمان بروم. _ جان دلم، کجایی؟ باید بروم. بازهم برایتان می نویسم. باز هم سلام
بین دو نوشته چند وقتی هست که فاصله افتاده. او مریض است و من حال خوبی ندارم. مگر می شود جان آدم درد داشته باشد و آدم بی تفاوت باشد؟ کاش من می مردم و درد کشیدنش را نمی دیدم. برای آنکه فکرم دور شود می نویسم. حالا آقای میم از کجا پیدایش شد و اصلا چه کسی بود؟ مانیا چند دایی و خاله ٔ تحصیل کرده دارد. همینطور عمه و چند عمو، کالا خانواده ٔ شلوغی هستند. آقای میم هم عموی نمی دانم چندم مانیا بود و البته هست.اولین بار که دیدمش من ۷ سال داشتم و او ۱۸ سال. با آن هیکل درشت و ریشی که داشت…