دانلود رمان دختر نقاب دار از آمنه آبدار pdf بدون سانسور
دانلود رمان دختر نقاب دار از آمنه آبدار با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
رمان دختر نقاب دار، روایتگر زندگی آنالیا محبی خلافکار و رئیس بزرگترین باند قاچاق مواد. زندگی این دختر سراسر رازه! با نفوذ سه پلیس به باند، متوجه چیزهای عجیبی در مورد زندگی این دختر میشن و جالب ترینش هویتشه چون هیچ کسی به اسم آنالیا محبی در هیچ کشوری نیست و هنوز هم اونا در تلاش برای شناختن این دختر هستند.
خلاصه رمان دختر نقاب دار
پالتوی چرم اشلمو تنم کردم و از عمارت بیرون رفتیم راننده لیموزینو درست جلوی در عمارت پارک کرده بود که با دیدن من، در عقبو باز کرد و و اول من و بقیه هم به دنبالم سوار شدن. بعد از نیم ساعت رسیدیم عمارت سمیعی، جایی که مهمونی برگزار می شد. از لیموزین پیاده شدیم و راه سنگ فرشی رو که به در عمارت منتهی می شد در پیش گرفتیم. هر چقدر به عمارت نزدیکتر می شدیم صدای آهنگ بلند و بلند تر می شد. وارد عمارت شدیم خدمتکار پالتوهامون رو ازمون گرفت و برد. سمیعی به استقبالمون اومد و با لبخند گفت ۔ سلام آنا جان خوش اومدی. در مقابل لحن پر اشتیاق و گرمش فقط به
گفتن سلام بسنده کردم. اونم بیخیال من شد و مشغول خوشامد گویی به ارمیا اینا شد. بعد از رفتن سمیعی رفتیم و روی یه میز خالی نشستیم برای بار هزارم به همشون گفتم. _اونی که دیدید سمیعی بود بر خلاف ظاهر نسبتا مهربونش از درون هیولاییه! روی میز معامله با اون که می شینید، باید خیلی تیز باشید چون هر لحظه امکان کلک زدنش هست. پس امشب حواستونو جمع کنین و گرنه هر چی بشه از چشم شما می بینم. ارمیا نگاه مغرورانه ای به من کرد و گفت: شما نگران نباشید ما کارمونو بلدیم. پوزخندی زدم و یکی از ابروهامو بالا انداختم و پشت بندش گفتم: – ببینیم و تعریف کنیم. ارمیا هم با
همون لحن گفت: هم می بینید هم تعریف می کنید. تو همین بین سر و کله داوود پیدا شد و از همون اول نگاهش میخ روژین بود. با لبخندی مسخره و لحنی مسخره تر گفت واو چه خانومای زیبایی! و رو به من ادامه داد آنا جان معرفی نمی کنی؟ اخمامو تو هم کشیدم و گفتم: – اولا آنا نه و خانوم محبی دوما، خانم سماوانی هستند. قهقهه ای کشید و گفت: شوخی بامزه ای بود! منظورم اسم کوچیکشونه!جدی و پر تحکم گفتم: -من با کسی شوخی ندارم ایشون هم اسمشون فقط برای جنبه کاری، که البته فک نکنم هیچ وقت قراردادی برای تو ببندم لازم میشه که همون خانم سماواتی بسنده می کنه…