دانلود رمان سلطه گر (جلد سوم مجموعه منظومه تاریک) از پرتو فرهمند pdf بدون سانسور
دانلود رمان سلطه گر (جلد سوم مجموعه منظومه تاریک) از پرتو فرهمند با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
برای تمام نجات یافتگان کسانی که زخمی عمیق بر جسم و روحشان حک شده. کسانی که با شرورترین انسان ها رو به رو شدند، کسانی که با ترسناکترین سرنوشت ها جنگیدند و هنوز در عرصهی زندگی استوار ایستادهاند. کلبه ای فرسوده. سحرگاهی سرد. و قصهای که به پایان رسیده بود. اما اون قصه رو اونقدر بلند تعریف نکرده بودن تا به گوش کسی که میتونست کمکی بکنه برسه. مرد در کنار درخت ایستاده بود، درختی که در دو هفتهی گذشته از اون برای تحت نظر گرفتن خونه استفاده کرده بود. خونهای تنها و دور افتادهای که مزارع و مِه احاطهش کرده بود و خودش به تنهایی وهم آور و ترسناک بود. جنگل پشت سرش، رودخونه چند متر جلوتر و نزدیکترین جاده کیلومترها ازش دور بود. اون خونه واقعا خونهی کابوس ها بود.
خلاصه رمان سلطه گر
آمارا هرگز دربارهی اون جسد اون دختر به هیچکس چیزی نگفت. اون روز وقتی بی اجازه دوباره به جنگل رفته بود، شاهد این شد که دو پسر جسد یک دختر جوون رو دفن میکنن. همون دختر موصورتی که چندسال پیش دیده بود. آمارا وحشت زده شده بود تا یک هفته بعد از اون ماجرا توی خونه خودشو حبس کردو نگران بود که نکنه یکی بفهه توی جنگل چی دیده و بیاد سراغش. اما هیچکس نیومد. مادرش فکر میکرد که دوران بد و دردناکی داره رو سپری میکنه برای همین بهش اجازه داد که توی خونه بمونه.
آمارا نه به مدرسه میرفت و نه حتی اون هفته برای دیدن وین پاشو از خونه بیرون گذاشت به هر حال بعد از اینکه یک هفته رو در استرس و اضطراب سپری کرد و دید که هیچ اتفاقی نیوفتاد، بالاخره پذیرفت که کسی قرار نیست بیاد سراغش و بلایی به سرش بیاره و کم کم به زندگی عادی برگشت و احساساتش نسبت به دانته؟ پیچیده و پر از ضد و نقیض شده بود. از یک طرف نمیتونست درک کنه که چه جور مرد هیولا صفتی میتونه با دستای خودش بعد نامزدشو زیر خاک دفن کنه و از طرفی دیگه دانته هنوزم
براش جذاب بود، حتی اگر با گذشت زمان روز به روز براش جذابتر هم میشد. آمارا در عمارت بزرگ شده بود و همیشه میدونست که آدمای اطرافش از لحاظ اخلاقی پاک نیستن و روح سفیدی ندارن. حتی صمیمی ترین دوستش رو می دید که هر روز با اسحله تمرین میکنه کبودی های روی بدنش رو میدید عضلاتی که روز به روز ورزیده تر میشدن رو میدید و میدونست که تمام این تمرینات برای چیه و عضلات به چه هدفی دارن ساخته میشن و وین قراره به چه مردی تبدیل بشه اصلا به چه چیزی میشد گفت اصول اخلاقی؟