- دانلود رمان, دانلود رمان ایرانی, دانلود رمان عاشقانه

دانلود رمان چشمانی به رنگ عسل از زهره کلهر

دانلود رمان چشمانی به رنگ عسل از زهره کلهر pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان چشمانی به رنگ عسل از زهره کلهر با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

پلکهایی را بسختی روی هم فشردم و با عصبانیت، سعی کردم که بخوابم، دقایق کند و کشدار می گذرند، سرم به اندازه چند کیلو سنگین شده است! این بی خوابی های شبانه، گاهی گریبانم را می گیرد و بشدت کلافه ام می کند

خلاصه رمان چشمانی به رنگ عسل

با رسیدن به مقصد .گفتگوی ما نیز پایان یافت .سرایدار منزل آقای پناهی در را برایمان گشود و اتومبیلها یکی پس از دیگری وارد شدند .چندین اتومبیل دیگر هم در حیاط وجود داشت که خبر از آمدن دیگر مهمانان می داد . هوا در آن فصا از سال یعنی اواسط اردیبهشت ماه، بی نهایت مطلوب و دلچسب بود هنگامیکه پیاده شدیم گل را بدست شایان و شیرینی را به دست مادر سپردم و نگاهی به حیاط زیبا و رویایی منزل آقای پناهی انداختم. در بین اتومبیلها چشمم به اتومبیل b.m.w نقره ای رنگی که در گوشه ای پارک شده بود، افتاد.

بی اختیار یاد فرزاد افتادم و لبخند زدم. خاطره و یاد حضورش در جای جای زندگی ام به چشم می خورد و من به این حقیقت شگرف معترف بودم. با حضور خانم و آقای محترمی که برای استقبال آمده بودند از افکارم دست کشیدم و خود را بین شایان و عمو کامران جا دادم .چهره شایان کمی هیجانزده بنظر می رسید. سعی کردم موج مثبتی از انرژی را به وجودش منتقل کنم . از استقبال باشکوه خانواده الهام مشخصه که جای نگرانی نیست .همه چیز مرتبه عزیزم! شایان لبخند مهربانه ای به رویم زد و مشغول احوالپرسی شد.

مادر الهام زن زیبایی بود که تقریبا هیکل فربهی داشت. کتی تنگ و دامنی کوتاه به تن داشت و موهای کوتاه و بلوطی رنگش با آن صورت نمیکن و زیبا هماهنگی خاصی
داشت . پدرش هم کاملا مرد متشخص و برازنده ای بود و برخلاف مادرش، لاغر اندام بنظر می رسید. در نگاه اول دریافتم که الهام تلفیقی از زیبایی های صورت هر دوی آنهاست. مادرش به گرمی مرا در آغوش کشید و با نگاهی خیره و صدایی نازک گفت: خدای من! شما باید شیدا جون باشید! بی نهایت زیبا و دوست داشتنی، حتی بیشتر از اونچه که الهام می گفت…

دانلود رمان چشمانی به رنگ عسل از زهره کلهر pdf رایگان بدون سانسور